نازنیننازنین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

آلوچه ی مامان و بابا

شیرین کاریهای نازنین بانو (سری دوم)

سلام عشق مادر یک سال و شش روز از میلاد پر طراوت تو گذشت و تو هر روز شیرین تر و با نمک تر می شی  بعد از مدتها وقت کردم که به وبلاگت سر بزنم بس که شیطونی  وقت واسه آدم باقی نمی مونه ووروجک مامان واما بعد.... دختر شیرین مامان به راحتی می تونه بایسته و حتی چند قدم راه بره شب تولدت حدود شش قدم راه رفتی بدون اینکه از کسی کمک بگیری کلا خیلی شیرین و جذابی مادر دورت بگرده واژه های زیادی رو یاد گرفتی و به درک کامل مفهومی رسیدی یعنی کاملا درک می کنی که بهت چی می گیم: بگیر بیار بده بیا برو بلندشو ببر برقص دست بزن حتی سینه زدن رو هم یاد گرفتی که البته این یه مورد رو مادربزرگ من بهت یاد داده  اینقدر مهربونی که همه رو می بوسی و وقتی...
23 تير 1392

نازنینم

فرزند عزیزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم، اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است، صبور باش و درکم کن. یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم. برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… . وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن. وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر. وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو. وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده… همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من ب...
23 تير 1392

تولدت مبارک نازنینم

نيما يوشيج در يك سالگي فرزندش نوشت: پسرم!يك بهار،يك تابستان،يك پاييز و يك زمستان را ديدي!!! از اين پس همه چيز جهان تكراريست ؛ جز "مهرباني" دخترم مهربانی را توشه راهت کن که زندگی با مهر جاریست 18 تیر سالروز میلاد تو و نورانی شدن زندگی من و پدرت مبارک عاشقانه دوستت داریم و عاجزانه از درگاه خدا سلامتی خوشبختی عاقبت به خیری شادکامی و موفقیت را برایت آرزومندیم باشد که شاد و پیروز باشی در پناه ایزد منان.   ...
20 تير 1392
1